تا دریا ...

یک تسلّا هست و بس : رود بی آرام را تا کام دریای عدم یک دو گامی بیش نیست.

تا دریا ...

یک تسلّا هست و بس : رود بی آرام را تا کام دریای عدم یک دو گامی بیش نیست.

Consequences

 

چون چیز خوبی کنار من نیست تا خیره نگاهش کنم و حواسم پرت شود.

چون دلم چیزهای رنگی رنگی می خواهد.

چون جایی که هستم تهران است.

چون از تمام Build up Hope ها و Failure ها خسته ام.

چون به شکل مسخره ای هیچ کس،هیچ وقت ، هیچ جا حسّ خوبی ندارد.

چون من برای همه نگرانم. من برای کم شدن ها نگرانم ، برای تعداد حلقه ها نگرانم ، من برای کثیفی آجرها نگرانم ، من برای عصبانیت آسفالت نگرانم و من برای لحن سلام تو نگرانم.


به خاطر تمام این ها ، احوال پرسی نکنید.

به خاطر تمام این ها.


حاضری تمام ممکن های کوچک و بزرگ اطرافت هیچ کدام اتفاق نیفتند ولی برای یک هزارم ثانیه آن غیر ممکن مطلق که اصلا امکان ندارد را تجربه کنی ... .