'عادی' که می گویم یعنی همیشه،هرروز.
یعنی همه ی حرف زدن ها و تقلّا کردن ها.
یعنی همه ی آن ها،شما،من.
'متفاوت' که می گویم یعنی پررنگ.
یعنی نگاه ، صدا. یعنی زنده ...
وقتی یک متفاوت افتاده وسط میلیون ها عادی زندگی ت ؛
تک تک سلول های بدن ت پررنگ می شوند ...
و زنده.
# اگر راست گفته باشی.
چقد زود آپ کردی .یه ماه نشدا .عامل ـای ایجاد فوران زیاد شدن .:-".خوش به حالِ مردم .؛؛)
تبریک میگم .؛؛)
× گامِ اول . بعد از ده ماه .:-":))
مردم آپ میکنن ؛؛) بعد مثن من ماهی دو تا آپ ِ یه خطی میکنم . :-"
امثال من باید برن با این پست زندگیشونو ادامه بدن مثلا :-"
:)
چقدر خوش حال شدم خوندم اینجا رو... با تاخیر البتّه!
نمیدونم چرا، یاد این شعر سعدی افتادم که عنوانت رو که دیدم:
بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
هر شبم زلف سیاه تو نمایند به خواب
تا چه آید به من از خواب پریشان دیدن؟
با وجود رخ بالای تو؛ کوته نظریست
در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن...
:)
خوب باشی همیشه!
از کثیر احساساتیه که هنوز تجربشون نکردم و مشتاقانه منتظرم تا تجربش کنم.
سلام
وب قشنگی داری
خوش حال میشم به منم سر بزنی