ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
آدم ها صرفاً مجموعه-علایق اند.
" سبکی تحمل ناپذیر بار هستی* " را به خاطر وجود علایقشان تحمل می کنند.تمام داشتههاشان آینهی علایقشان می شود و علایق،آن ها را متفاوت می کنند و مردم به خاطر علایقشان آن ها را دوست دارند/از آن ها متنفرند و نهایتا بعد از مرگ علایقشان تنها چیزیست که اطرافیان را یاد آن ها میندازد.
گاهی هست که این ها کم رنگ می شوند ، کم رنگ تر می شوند ... و پیر می شوی.
پیر شدن یعنی بی علاقه بودن.
و در چنین شرایطی باید مُرد.
* این عبارت : نام کتابی از کوندرا.
پست قبلی چرا پاک شد...؟
بار هستی...:)
What a shame to have to beg you to See we're not all the same
×اون تیکه ی متفاوت بودن،اشتراکش با playing now ِ اینجانب!
پیر شدن ینی بی علاقه بودن؟
نه لزوماها.
حالا بی علاقه شدن یعنی پیر شدن.
اصن چه فرقی می کنه.
آفرین ! :) نه فقط واسه این پست
پیشرفت
فکر متفاوت
اپن سام هو
پس من پیر شدم با این تفاسیر...
ولی می مونم...
شاید به یه امیدی...
نتیجه گیری: تعریف تون نقص داره لابد. مثل همه تعریفای بقیه.
تو،پیر نشو.
هوم؟