واژه واژه ...
من بیزارم از این همه واژه های مکرّر که مجبورم درشان حرف بزنم. سعی می کنم بیشترین ربط را پیدا کند با چیزی که در اصل باید باشد.
نمی شود. پیدا نمی کند.
من خواب دیده ام - بارها-.
خواب ِ " گشتن " و " پیدا نکردن ".
و نه پیدا نکردن چیزی که دنبالش هستم،
پیدا نکردن جایی که در آن بگردم ...
کافی نیستند. بس نیستند. باید واژه ساخت ...
برای تمام نگاه هایی که واژه ای برایشان نیست.
باید برای سکوت واژه بسازیم ، برای دیوانگی موسیقی ، برای سفیدی بیش از حدّ دوستی هایمان ، برای خدا باید واژه بسازیم.
باید یک زبان درست کرد از تمام آنچه بین من و تو بی نام مانده.
لازمه بگم عالی بود؟ :) عالی بود.
اما واژه ساختن برای هرچیزی، گاهی مثل یه دیوار میمونه. بین تو و ماهیت و ذات اون چیز. ارجاعت میدم به خداحافظ گاری کوپر. :-"
مرسی از بیان عجز؛ کاملا بیانگر حال خیلیهامون بود.
فقط اینکه، به نظرت واژه ساختن لازمه؟ مثلا نگاه، یا لبخند کافی نیست؟ به نظر کافی میاد. :)
هر چند، اینا هم خودشون به نوعی زبان حساب میشن ...
شـــــــــــــکوف!!!8->
عالی بود !!:| :ایکس
تو نصف پستام من اوصولا سعی میکنم اینو بگم که آقا تو کلمه جا نمیشه .. تو یه سری از حرفام حتی ... ولی حتی نمیتونستم این که تو کلمه جا نمیشه رو تو کلمه بگونجونم . خیلی حس خوبیه که به یه چیزی که خیلی وقته هی میخوای بگیش و نمیتونی یهو برسی .خیلی ذوق کردم جددن که یه چیزی دیدم که قشنگ "درگیرشم" و مونده بود ته دلم .:]
8->>>
مثلا برای بیان احساس آدم به این متن باید یک واژه ساخت؛ و حقیقتی است.
: )
حالا این بیان احساسات و اینکه زبان از بیانش ساقط میشه و ... به کنار ، من تو صحبت های روزمرّم موندم :-"
هیچکس دیگه حرفام رو نمیفهمه :))
جالب بود ;)
سفیدی ِ بیش از حدّ ِ دوستی هایمان... 8->>> وای چقد این جمله ناز بود. 8->>>
این وبلاگ آپدیت شده است :
hashas2.blogfa.com
:)
داشتم به این فکر می کردم که چرا خوندم ُ کامنت نذاشتم..
"پیدا نکردنِ جایی که در آن بگردم.."
خیلی به این فکر می کنم..
می دونی ، تو زبان هایِ مختلف ، واژه هایی هستن که برگردان به زبان هایِ دیگه رو ندارن به طوره کامل..
انگار در حقِ معناشون کوتاهی میشه وقتی تو یه زبانِ دیگه ای میان.. یادته راجبه فورگیو چی می گفتی..؟
حس می کنم واژه سازی واسه یک سری چیزها ، مثلِ نگاه و لبخند و.. همچین حالتی پیش بیاره..
تقاضای آپ شدن این وبلاگ را داریم.
:(
«نوشته ها همه مفهوم دیگری دارند
چه رفته است براین واژه ها، نمیدانم...
من هم پای تقاضای ریحانه رو امضا میکنم.
منم امضا میکنم.